استراتژی کاهش ریسک و افزایش سود

راهکارهای کنترل ریسک نقدینگی در ایران
این گزارش در ابتدا به بررسی و مدیریت ریسک در داراییها و بدهیها میپردازد. بانکها مانند هر بنگاه اقتصادی، به دنبال حداکثرسازی سود و منافع ذینفعان خویش هستند. به بیان دیگر، با توجه به فشار فزاینده در بازار رقابتی و محدودیت منابع، بانکها تلاش میکنند درآمدهای خود را حداکثر کرده و هزینهها را تا جایی که ممکن است، کاهش دهند.
بهطور عمده منابع درآمد بانک، تسهیلات و سرمایهگذاریها هستند که در ترازنامه ذیل عنوان داراییها قرار دارند، در مقابل، اغلب هزینهها از منابع سپردههای بانک سرچشمه میگیرند که ترازنامه، زیر عنوان بدهیها قرار میگیرند، البته هدف حداکثرسازی سود، همواره متاثر از ریسکهای مختلفی است که بانکها با آن مواجهاند. این ریسکها از طریق تاثیر بر هزینه و درآمد بانک، بر سودآوری بانک اثر گذاشته و گاهی موجودیت بانک را به خطر میاندازند.
عمده فعالیت موسسههای واسطهگر مالی نظیر بانک، به جذب سپردهها و تسهیلات اعتباری مربوط است. به بیان دیگر، موسسههای واسطهگر مالی مانند بانک، در بازار پول فعالیت دوگانهای دارند، به نحوی که از یک سو تقاضاکننده منبع پولی سپردهگذاران و از سوی دیگر عرضهکننده منبع پولی به سرمایهگذاران هستند. به همین علت در مقوله دارایی و بدهی، توجه ویژه به این دو زمینه ضروری است. در واقع بانکها در این قالب به دنبال دستیابی به استراتژیای هستند که حداکثر سود را با حداقل ریسک امکانپذیر سازند. برای اجرایی و کاربردی استراتژی کاهش ریسک و افزایش سود کردن این مدل و به منزله گام نخست، باید با در نظر گرفتن دو حالت حدی حداکثرسازی سود و حداقل کردن ریسک، استراتژی مناسبی در زمینه ترکیب بهینه منابع تسهیلات تعیین و انتخاب شود. این کار با وزندهی به درجه اهمیت اجزای منابع و تسهیلات بر مبنای تاثیر آنها بر حداکثر سودآوری و حداقل کردن ریسک بانک صورت پذیرفته است.
پایه تجارت بانکها
گرفتن سپردههای کوتاهمدت و پرداخت تسهیلات بلندمدت، پایه تجارت در بانکها محسوب میشود. درجه بالای نقدینگی معمولا با سطوح بالای اهرم مرتبط است. پرداخت تسهیلات به مشتریان به نقدینگی زیادی نیاز دارد و تامین مالی برای آنها پایداری را کاهش میدهد. این موضوع در شرایط عادی تجارت، مقولهای حل نشدنی است. بازارها در موقعیتی قرار دارند که این تامین مالی امکان پذیر است، اما در بحران نقدینگی، بازار پول یا سرمایه در وضعیت خوبی قرار ندارد و تهیه منابع لازم برای تسهیلات ممکن نیست. از طرف دیگر، بانک با زمان سررسید وجوه خریداری شده مواجه میشود و مجبور است که برای آنها نیز تامین مالی انجام دهد. در کنار این مسائل، مهلت تسهیلات بانک به سر میرسد، ولی برخی وام گیرندگان پرداخت نمیکنند و میزان تسهیلات بد رو به افزایش میگذارد. این موضوع را میتوان به طریق دیگری هم بیان کرد؛ در صورتی که نتیجه گردش جریانهای وجه نقد ورودی و خروجی مثبت باشد، مشکل کمبود نقدینگی وجود نخواهد داشت و در مقابل، چنانچه نتیجه جریانهای وجه نقد منفی باشد، بانک با کسری نقدینگی مواجه میشود. به همین دلیل است که گفته میشود در وضعیت بحرانی بازار پول یا سرمایه، نقدینگی بانک زیان میبیند و درصد شایان توجهی از بانکها با مشکل پرداخت نشدن دیون مواجه میشوند. شوکهای بازار، بانکها را مجبور میکند که برای حفظ بقای خود، دارایی هایشان را به حراج بگذارند که این نیزشوک دیگری به بازارهای پولی و سرمایه است. با توجه به مسائل بیان شده، پژوهش صورت گرفته با تاکید بر ارتباط میان منابع و مصارف و ریسک نقدینگی، به بررسی این موضوع میپردازد.
رابطه ریسک و دارایی و بدهیها
ریسک نقدینگی و مدیریت دارایی و بدهی بانکها، پدیدهای است که از طریق کاهش جریان درآمد، زیان مستقیم و سرمایهای بر موسسه وارد میکند.گروهی از اقتصاددانان تعریف وسیعتری از پدیده ریسک ارائه دادهاند و آن را بروز هرگونه پیشامدی که بهصورت بالقوه از طریق اعمال و ایجاد محدودیت بر ظرفیت و فعالیتهای سازمان، امکان تحقق اهداف سازمان را متزلزل کند، ریسک تعریف کردهاند. در بازارهای پیچیده کنونی، تمام صنایع با مخاطراتی مواجهند که بیتوجهی به آنها عواقب وخیمی به دنبال دارد. بانکها نیز بهعنوان موسسههای واسطه وجوه، جمعآوری مازاد نقدینگی جامعه و هدایت آن بهصورت اعتبارات تخصیص یافته به واحدهای اقتصادی نیازمند نقدینگی را برعهده دارند. یکی از عوامل مهم سلامت اقتصاد جامعه، کارکرد منظم و دقیق چرخه گردش پول بین بانک و مشتریان اعتباری است؛ زیرا در صورت حبس منابع نزد مشتریان، چرخه گردش پول کاهش یافته و در عمل بازدهی مناسبی نخواهد داشت. برای بانکها ریسک پرداخت نکردن تسهیلات توسط مشتری (ریسک اعتباری) از مخاطرات بسیار مهم محسوب میشود، اما مخاطرات و ریسکهای دیگری همانند ریسک عملیاتی، نقدینگی، بازار و. نیز بر روند فعالیتهای بانکی و از جمله مدیریت دارایی بدهی آن تاثیر عمدهای دارد.
بهرهگیری از تکنیکهای دارایی و بدهی
فشار ریسک از منابع مختلف ریسک، میتواند بر یکی از جنبههای سیستم بانکداری تاثیر منفی بگذارد. ریسک حوادث ممکن است با تاثیرگذاری بر نرخهای بهره و سپردهگذاری، بر منابع اصلی بانک که صرف ارائه تسهیلات و کسب درآمد میشود، تاثیر منفی داشته باشند. ریسکهای تجاری از طریق ایجاد محدودیتهای قانونی و سیاسی، مانع انجام بانکداری نوین شده و برای بانکهای دولتی انحصار ایجاد میکنند. ریسکهای عملیاتی بر روند اجرای بانکداری و همچنین شیوه ارائه خدمات به مشتریان موثر بوده و بر توانایی رقابتی بانک تاثیر شایان توجهی دارند و در نهایت بر شیوه هدایت و مدیریت دارایی و بدهی بانکها تاثیرگذارند. ریسکهای موجود در فعالیت بانکی بر مدیریت اعتبارات، مدیریت نقدینگی و مدیریت بانکی موثرند و بهصورت مستقیم بر معوقات بانکی، هزینههای تامین منابع و وضعیت مالی بانکها تاثیر میگذارند؛ از این رو، شیوه هدایت و سطح داراییها و بدهیها را نیز دستخوش تغییر میکنند.
ضرورت مدیریت دارایی و بدهی
مدیریت دارایی و بدهی شامل مجموعهای از ابزار و روشهای فنی است که خلق ارزش برای سهامداران و تحت کنترل بودن ریسکها را تضمین میکند. امروزه روند رو به رشد تغییر گرایش بانکداری دنیا از بسط اقلام ترازنامهای به سمت تمرکز بر نرخهای بازده سرمایه و کنترل ریسک، سبب شده است که دانش مدیریت دارایی و بدهی مدیران ارشد بانکها برای پاسخگویی به نتایج سود، به ضرورت تبدیل شود. مدیریت دارایی و بدهی به منظور یاری رساندن به مدیران ارشد بانکها، خزانهداران، روسای شعب و کارشناسان متخصص مدیریت دارایی و بدهی، تکنیکهای جدید سودآوری و مدیریت ریسک بانک تجاری را با یکدیگر ادغام و کاربردی میکند. از آنجا که یکی از وظایف اصلی مدیریت مالی بانکها، مدیریت دارایی و بدهی است؛ بانکها برای افزایش سودآوری با نظارت بر ریسک و نیز، حداقل کردن ضرر و زیان معاملاتشان، از تکنیکهای مدیریت دارایی و بدهی استفاده میکنند. ارزیابی مناسب از وضعیت مدیریت دارایی و بدهی بانک، مستلزم درک صحیح از ماهیت دارایی و بدهی مشتریان، اقتصاد و محیط رقابتی حاکم بر آن بانک و ساختار مدیریت در سطح کلان بانک است. مدیریت دارایی و بدهی، به معنای جذب فعال سپرده به منظور پاسخگویی به تقاضای تسهیلات است. قیمتگذاری رقابتی سپردهها به شکل نرخ سود سپردههای دیداری و مدتدار، نتیجه مستقیم مدیریت بدهی است. از این رو، عواملی مانند وضعیت کلان اقتصادی که تعیینکننده سطح سپردهگذاری و اعطای تسهیلات صنعت بانکداری است، ساختار مالکیت که شیوه هدایت بانک توسط مالکان را ارزیابی میکند و همچنین هیاتمدیره که با توجه به ویژگیهای خود هدایت بانک را برعهده دارد، بر چگونگی و اثربخشی مدیریت دارایی بدهی بانکها بهطور کامل موثرند.
روشهای مدیریت ریسک نقدینگی
دغدغه اصلی مدیریت ریسک نقدینگی، تامین وجه هنگام بروز بحران است. عمق این دغدغه نیز به دو ویژگی اصلی بحران، یعنی اندازه بحران (میزان کسری نقدینگی) و سرعت وقوع بحران (سرعت تبدیل داراییهای غیرنقد به داراییهای نقد) بستگی دارد. هدف اصلی مدیریت ریسک، اندازهگیری انواع ریسک برای کنترل آنهاست. بنابراین گام نخست در سیستم مدیریت ریسک، ایجاد روشها و معیارهایی به منظور محاسبه کمی انواع مختلف ریسک است. یک سیستم جامع مدیریت ریسک باید شامل مجموعه معیارهای عمومی (کاربردی در کل صنعت بانکداری) و نیز معیارهای داخلی (با توجه به وضعیت داخلی بانک) و همچنین مجموعه ابزارهای مدیریت ریسک، برای استفاده در سطوح تصمیم گیری باشد. نکته اساسی درخصوص ذخیره نقدینگی موجود این است که داراییهای نقد و تامین مالی برای این داراییها، باید با هم مدنظر قرار گیرند. داراییهای استهلاکپذیر، نسبت به داراییهای استهلاکناپذیر، جریانهای نقد بیشتری را قبل از سررسید ایجاد میکنند. میتوان برنامهای را که با افزایش نگهداری تسهیلات استهلاکپذیر و کاهش تسهیلات استهلاکناپذیر همراه است، بهعنوان برنامه بهبود نقدینگی در نظر گرفت. میتوان جریانهای نقدی را که از طریق فروش دارایی یا قرض گرفتن به دست میآید، به گونهای زمانبندی کرد که امکان تامین مالی جریانهای نقد خروجی مورد انتظار فراهم شود.
روش متنوعسازی بدهیها
متنوعسازی میتواند هم ابزاری برای کاهش ریسک باشد یا ناخواسته به ابزاری برای افزایش ریسک تبدیل شود. زمانی که در منابع استقراض تنوع ایجاد میکنیم، در واقع از متنوعسازی بهعنوان ابزار موثری برای مدیریت ریسک نقدینگی استفاده کردهایم. سپردههای مدتدار و قرضهای بدون سررسید، از منابع بسیار پایدار تامین مالی هنگام بروز مشکل مالی بهشمار میروند. بدهیهایی که تا ۹۰ روز یا بیشتر سررسید نمیشوند، بدهی پایدار نامیده میشوند. افزایش دوره بدهی برای کاهش ریسک نقدینگی، یکی از فعالیتهای مهم مدیریت ریسک نقدینگی است. البته افزایش دوره سررسید بدهی، هزینهبر است و مدیران ریسک نقدینگی تلاش میکنند از سررسید مقدار زیادی از قروض در یک روز یا یک هفته اجتناب کنند زیرا ممکن است سررسید آنها با شرایط نامناسب بازار یا کاهش اعتبار بانک در بازارهای تامین وجوه همراه باشد. در شیوههای مدیریت بدهی برای کاهش ریسک نقدینگی استفاده از قروض غیرتضمینی، ریسک نقدینگی را کاهش داده و همچنین از ذخیره نقدینگی میکاهد زیرا بدین ترتیب منافع آتی حاصل از داراییهای وثیقه شده برای قروض تضمینی از دست میرود. قروض تضمینی مقدار نقدینگی موجود در موقعیت غیرعادی را کاهش میدهد. در زمانی که بدهی به وثیقهای نیاز دارد که با ارزش اعتباری بانک گره خورده، بهتر است از آن بدهی اجتناب شود.
دادههای مورد پژوهش
در این پژوهش از آنجا که هدف این تحقیق، بررسی تاثیر مدیریت منابع و مصارف بر ریسک نقدینگی در بانکهاست، چندین عامل تاثیرگذار بانکی و چند متغیر کلان اقتصادی در مدل در نظر گرفته شده است. جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه بانکهای کشور است که طی سالهای ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۵ در ایران فعالیت داشتهاند. با توجه به دادههای موجود و در دسترس، از میان تمام بانکها، ۱۸ بانک شامل بانک ملی ایران، سپه، صادرات ایران، تجارت، ملت، رفاه، پست بانک، کشاورزی، مسکن، توسعه صادرات، صنعت و معدن، کارآفرین، سامان، پارسیان، اقتصاد نوین، پاسارگاد، سرمایه و سینا برای بررسی انتخاب شدند. در این تحقیق، اطلاعات لازم از طریق بررسی مدارک و اسناد مربوطه با توجه به دوره زمانی تحقیق (فاصله زمانی سالهای ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۵ )، از طریق مراجعه به اطلاعات سریهای زمانی اقتصادی مندرج در سایت بانک مرکزی و بانک جهانی و سریهای زمانی بانکی منتشر شده توسط پژوهشکده پولی و بانکی گردآوری شدهاند. ماهیت الگوی تحقیق که در آن از دادههای پانل استفاده شده و وجود متغیر وابسته در سمت راست معادله، نشان از مدل دادههای ترکیبی پویا دارد.
عامل حیات بانکها
از آنجا که بیشتر عملیات بانکها به وسیله سپردهگذاریهای مشتریان انجام میشود، سپردهها را عامل حیات بانکها میدانند. از سوی دیگر، اگر سپردهگذاران به برداشت ناگهانی سپردههایشان اقدام کنند، بانکها در دام نقدینگی گرفتار شده و در نهایت مجبور میشوند به استقراض از بازار بین بانکی با نرخهای بهره بالاتر روی آورند. با استناد به تفاسیر یادشده، اگر بانکها حجم بهینهای از سپردههای پایدار را در ساختار ترازنامه خود حفظ کنند، سودآوری و ثبات بیشتری را تجربه خواهند کرد. معیارهای سودآوری بر سود سازمانها تمرکز میکنند. برای تسهیل مقایسه بین سازمانها، سود کل بر مبنای هر دلار سرمایهگذاری شده، بیان میشود. بازده حقوق صاحبان سهام و بازده داراییها با یکدیگر ارتباط دارند، اما رابطه بین این نسبتها تحتتاثیر سیاستهای مالی شرکت قرار میگیرد. تحلیلگری که رفتار گذشته بازده حقوق صاحبان سهام را تفسیر میکند، باید به ترکیب بدهی به حقوق صاحبان سهام (اهرم مالی سازمان) و نرخ بهره شرکت، توجه دقیقی داشته باشد. اصلیترین معیار سودآوری بانک، بازده حقوق صاحبان سهام است. این نسبت نشان میدهد که مدیران و کارمندان بانک چگونه عملیات بانک را برای بهدستآوردن بازده بیشتر برای سهامداران، هدایت کردهاند. گردش صحیح و سریع منابع و مصارف، بیان کننده سلامت سیستم بانکی و کارآیی روشهای اجرایی آن است. با توجه به نقشی که سیستم بانکی در تامین مالی تولید دارد، تامین و تجهیز منابع مالی، چگونگی مصرف منابع جذب شده و نحوه بازگشت مجدد آنها اهمیت ویژهای دارد. موسسههای مالی و اعتباری، از یک طرف نقدینگی سرگردان و سپردههای مردمی را بهعنوان منابع جذب کرده و از طرف دیگر با اتخاذ تدابیر مناسب، آنها را به سمت سپردههای سرمایهگذاری هدایت میکنند. بنابراین منابع جذب شده، ورودیهای سیستم بانکی هستند و تسهیلات پرداختی یا مصرفی منابع جذب شده، بهعنوان خروجی سیستم بانکی محسوب خواهند شد. مسلم است که بروز هرگونه خلل یا مشکل در هر یک از این بخشها، مشکلاتی را در فرآیند سیستم ایجاد خواهد کرد. یکی از مشکلات اساسی که امروزه بانکها و موسسههای مالی و اعتباری کشور با آن مواجهند، مشکل مطالبات معوق و تسهیلات وصول نشده آنهاست؛ زیرا تسهیلات پرداخت شده بهطور کامل از سوی مشتریان بازپرداخت نشده و همواره قسمتی از تسهیلات بهصورت مطالباتی که هنوز به حیطه وصول درنیامده، در حسابها باقی میماند. ترکیب بهینه سرمایه بانک، در رسیدن به اهدافی چون سودآوری، نقدینگی، ریسکپذیری و بهطور کلی پیشبرد عملیات بانک، عامل تعیین کنندهای است. از اینرو، بانکها در مسیر کسب سود که هدف اصلی رسیدن به اهداف سهامداران است، ناگزیرند ترکیب بهینه سرمایه را تعیین کنند و همواره در نظر داشته باشند که سرمایه عامل مهمی در جذب زیان ناشی از عملیات بانک است.
بانکها از یکسو نقدینگی سرگردان و سپردههای مردمی را بهعنوان منابع جذب کرده و از طرف دیگر با اتخاذ تدابیر مناسب آنها را به سمت سرمایهگذاری هدایت میکنند، پس مدیریت منابع و مصارف بانک اهمیت دارد. وصول تسهیلات اعطایی در مدت زمان تعیین شده، به نوعی میتواند نشاندهنده روش بهکارگیری صحیح منابع در جهت گسترش فعالیتهای اقتصادی و تامین منابع بخشهای مختلف اقتصادی باشد. بانکها از دو منبع به مشتریان خود تسهیلات اعطا میکنند: وصولی تسهیلات اعطا شده و منابع جدید. اگر به دلیل تعویق و گذشتن سررسید تسهیلات، بانکها نتوانند اقساط تسهیلات پرداختی خود را دریافت کنند، برای برقراری تعادل میان منابع و مصارف، مجبور میشوند از بانک مرکزی اضافه برداشت داشته باشند. اضافه برداشت از بانک مرکزی بهصورت خودکار، باعث میشود بدهی بانکها به بانک مرکزی افزایش یافته و متعاقب آن بحران نقدینگی در بانکها حادث شود.
در مبحث برونسازمانی، گاهی سیاستهای کلان اتخاذ شده در حوزه مالی موقعیتی را ایجاد میکند که مشتری نتواند به موقع به تعهداتش در مقابل سیستم بانکی عمل کند که این عامل زمینه پرداخت نکردن به موقع اقساط و تبدیل شدن آنها به مطالبات معوق را فراهم میکند. بانکها در این مواقع میتوانند با شرایط احیا، تقسیط و امهال، فرصتی در اختیار مشتریان خود قرار دهند. در صورتی که مشتریان بتوانند خود را در این مدت احیا کرده و شرایط خود را با تغییرات جدید اقتصاد وفق دهند، قادر خواهند بود تسهیلات اخذ شده بانک را بازپرداخت کنند. در این صورت نه تنها ضرر جبرانناپذیری را متوجه بانک نکردهاند، بلکه بانک مشتریان خوبی را که در شرایط پیشبینیناپذیر اقتصادی میتوانند به احیای خود بپردازند، از دست نمیدهد؛ زیرا بانک همیشه در ارائه تسهیلات به هر مشتری با این ریسک همراه است.
بانکها با استفاده از مدیریت دارایی و بدهی برای کاهش ریسک نقدینگی، میتوانند جریانهای نقد ناشی از بدهیها را ارزیابی کنند. بانکها باید در وهله نخست، رفتار بدهیها را در وضعیت عادی تجاری بررسی کنند و با استفاده از روشهای تنوعسازی در بدهیها، کاهش ریسک نقدینگی بانک را موجب شوند. مدیران بانک باید برای کاهش ریسک نقدینگی، استراتژی کاهش ریسک و افزایش سود کاهش جریانهای بازپرداخت تسهیلات و درخواستهای جدید تسهیلات را با کنترل ریسک اعتباری و شناسایی مشتریان همراه کنند و با همبستگی بیشتر در کنترل ریسک، گامهای موثری بردارند. داراییهای استهلاکپذیر نسبت به داراییهای استهلاکناپذیر، جریانهای نقد بیشتری را قبل از سررسید ایجاد میکنند. برنامهای را میتوان برنامه بهبود نقدینگی در نظر گرفت که با افزایش نگهداری تسهیلات استهلاکپذیر و کاهش تسهیلات استهلاکناپذیر همراه است.
روشهای کاهش ریسک در شرکتهای تولیدی
امروزه اهمیت تولید بر کسی بوشیده نیست. رشد یک کشور در گرو علم و تولید است. یکی از مواردی که موفقیت شرکت های تولیدی را با خطر مواجه میکند ، ریسک های موجود بر سر راه هر شرکت است.
دو واژه ریسک و فرصت در مقابل هم قرار دارد اما در واقع ماهیت ریسک به گونه ای ست که میتواند اثرات مثبت یا منفی را شامل شود.هرکجا هزینه ای صرف شود باید ریسک های احتمالی نیز ارزیابی شود. این امر باعث می شود دلایل اجرا یا عدم اجرا شدن یک پروژه موجه بوده و تصمیمات درست اتخاذ شود. تولیدی ها با شناختن و جست و جوی همیشگی ریسک ها از جایگاه شرکت خود نزد تمام صاحبان نفع من جمله شرکا، کارمندان، مشتریان و… دفاع می کنند و رتبه شرکت خود را نزد آنها بالا می برند.
برای نیل به این منظور نیاز به طراحی برنامه مدیریت ریسک خواهد بود.برنامه مدیریت ریسک باید متناسب با ریسکی که شرکت با آن مواجه است تنظیم شده و تمام فعالیت های شرکت را دربرگیرد. این برنامه باید خاصیت به روز شدن و پویایی داشته باشد تا در هنگام تغییر شرایط ، تغییرات لازم در آن اعمال شود.
در نقطه ی ابتدایی طراحی برنامه مدیریت ریسک باید اهداف و استراتژی کلی شرکت تولیدی تعریف شده و در مرحله بعد نیاز به تعریف تاکتیک ها وعملیات میباشد. نتیجه ی این تعریف، شناسایی ریسک های موجود در هر یک خواهد بود. پس از این تعریف و شناسایی میتوان وارد ارزیابی و تحلیل ریسک شد.
بعنوان مثال شرکتی قصد استفاده از یک سیستم جدید کامپیوتری را دارد.انتخاب سیستم سخت افزار و نرم افزار، یک تصمیم استراتژیک به حساب می آید. در این مثال نصب این سیستم ، پروژه ای ست که یک عامل تغییر در شرکت محسوب می شود و تاکتیک ها و روش های این استراتژی را عملی مینماید.
اثر ریسک به سه دسته تقسیم میشود:
اثر ریسک به سه دسته تقسیم می شود که در ذیل به آنها می پردازیم.
1- کوتاه مدت:
ریسک فعالیت های هر روزه شرکت و عملیاتی است که برای تولید محصول انجام می گیرد. به عنوان نمونه ریسک خرابی دستگاه ها
2- میانه مدت:
به تاکتیک های شرکت مربوط است. ریسک های تاکتیکی باید به گونه ای کنترل شود که پروژه سر وقت انجام شده و احتیاجات مالی آن به طور صحیح تامین شود.
3- دراز مدت:
این ریسک مربوط به استراتژی کلی یک شرکت است. این استراتژی اهداف بلند مدت شرکت را تعیین می کند. گستره ی زمانی این برنامه ریزی استراتژیک بین سه تا پنج سال متغیر است. اثر ریسک در تصمیمات استراتژیک بلافاصله درک نشده و در بلند مدت ظاهر میشود.
روشهای کاهش ریسک
اکنون پس از تعاریف و شناسایی ریسک ها نوبت ارزیابی ریسک خواهد بود. در ارز یابی، اطلاعات مربوط به هر ریسک در جداولی ثبت می شود که چهارچوب خاص خود را دارد و اکثرا دارای این موارد است.
- نام ریسک
- پهنه یا میدان ریسک: فهرستی از حوادثی که ممکن است اتفاق بیفتد همراه با توضیح کامل
- چیستی و ماهیت ریسک: مشخص کردن نوع ریسک که آیا ریسک تهدید است یا ریسک فرصت و یا نامشخص بودن اثر ریسک
- صاحبان نفع و افراد مربوطه: افرادی که ریسک مورد نظر برآن ها و خواسته هایشان اثر می گذارد
- تحلیل و بررسی ریسک: میزان احتمال حادث شدن هر ریسک و نتایج احتمالی آن
- تجارب ناکامی: ریسک های پیشین و ضررهای وارده
- اندازه ی تحمل کردن ریسک: آخرین توان ضرر دهی شرکت که نشان دهنده میزان انعطاف پذیری شرکت است
- کنترل ریسک: عملیات کنترل و در اختیار گرفتن ریسک
- توانایی اصلاح ریسک: توانایی درمان مشکلات ناشی از ریسک
- اصلاح استراتژی: فعالیت های مربوط به اصلاح استراتژی کلی شرکت با توجه به ریسک ها تعیین می شود.
یکی از سخت ترین مرحله های برنامه مدیریت ریسک ، بخش ارزیابی ریسک آن و یکی از سخت ترین مرحله های بخش ارزیابی ، بخش تعیین احتمال واقع شدن ریسک ها است. هدف مهم از تعیین احتمالات و نتایج ریسک ها ، امکان درجه بندی ریسک های اصلی با هدف تحلیل بهتر آنهاست.
برنامه های مدیریت ریسک اگر به صورت صحیح طراحی و عملی شوند شرکت را به درجه ای از شناخت می رساند که شرکت توانایی هایی مانند موارد زیر را پیدا خواهد کرد.
- بالا رفتن سرعت توسعه و اجرای هر چه بهتر استراتژی شرکت از جمله تغییر یافتن تهدیدها به فرصت ها
- توانایی آگاه نمودن در خصوص تولیدات جدید
- به دست آمدن دید گاهی همه جانبه درباره ی ریسک های جدید…
- اطمینان بیشتر در سرمایه گذاری
اگر این مطلب برای شما رضایت بخش بوده است، مطالعه مقاله صورتهای مالی را به شما پیشنهاد می کنیم.
پوشش ریسک چیست؟
پوشش ریسک (Hedge)، نوعی سرمایهگذاری بهمنظور کاهش ریسک حرکات شدید قیمتی در یک دارایی میباشد. بهطور عادی، پوشش ریسک شامل ورود به موقعیتهای معاملاتی جبرانکنندهٔ یکدیگر (offsetting positions) در اوراق بهادار مرتبط میباشد.
درک مفهوم پوشش ریسک
پوشش ریسک مانند استفاده از یک سیاست بیمهای میباشد. برای مثال، اگر منزل شما در محدودهای مستعد سیل قرار داشته باشد، شما میخواهید که از دارایی خود با استفاده از بیمهٔ سیل، حفاظت کنید. در این مثال، شما نمیتوانید از سیل جلوگیری کنید، اما میتوانید کاری را زودتر انجام داده تا از زیان رخداده در هنگام سیل، بکاهید. یک رابطهٔ ذاتی بین میزان ریسک و سود در استفاده از این روش وجود دارد، در حالی که استفاده از روشهای کاهشِ ریسکِ سرمایه، ریسکِ احتمالی شما را کاهش میدهد، همچنین میتواند میزان سود احتمالیتان نیز کاهش دهد. اگر بخواهیم ساده بگوییم، پوشش ریسک، کاری رایگان نیست. همان طور که در مثال ما در مورد بیمهٔ سیل، شما باید بهصورت استراتژی کاهش ریسک و افزایش سود ماهانه پرداختیهایی را انجام دهید؛ و اگر سیل هرگز رخ ندهد، شما هیچ دریافتی نخواهید داشت. با این وجود، بسیاری از مردم ترجیح میدهند تا این ضرر محدود و قابل پیشبینی را متحمل شوند تا اینکه ناگهان تمامی داراییهای خود را از دست بدهند.
در دنیای سرمایهگذاری، روشهای پوشش ریسک نیز بهنحوی مشابه کار میکنند. سرمایهگذاران و مدیران مالی از روشهای پوشش ریسک بهمنظور کاهش ریسک سرمایهگذاری و کنترل آن استفاده میکنند. بهمنظور انجام صحیح و متناسب پوشش ریسک در دنیای سرمایهگذاری، معاملهگر باید از ابزارهای متعددی در یک روش استراتژیک بهمنظور پوشش ریسک حرکات شدید قیمتی در بازار استفاده کند. بهترین روش برای انجام چنین کاری نیز، انجام یک سرمایهگذاری دیگر به شیوهای هدفمند و کنترلشده میباشد. برای مثال، صدالبته، موارد موازی در مثال بیمهای ذکرشده در بالا محدود میباشند: در مورد بیمهٔ سیل، دارندهٔ این بیمه در صورت خسارت دیدن از هرگونه سیلی، شاهد جبران شدن خسارتش از سوی شرکت بیمهای خواهد بود، و احتمالاً مبلغی نیز بهعنوان مالیات کم خواهد شد. اما در محیط سرمایهگذاری، پوشش ریسک هم پیچیدهتر میباشد و هم یک علم غیرکامل محسوب میگردد.
یک پوشش ریسکٔ عالی (perfect hedge) بهنوعی از آن گفته میشود که تمامی ریسک موجود در یک موقعیت معاملاتی و یا یک سبد سهامی را از بین ببرد. به بیانی دیگر، روش پوشش ریسک انجامشده بهصورت صددرصد همگرایی عکس (inversely correlated) با دارایی آسیبپذیر دارد. این مورد ایدهآل میباشد، و شایان ذکر است که حتی این پوشش ریسک عالی نیز بدون هزینه نیست. ریسک پایه (Basis Risk) اشاره به ریسکی دارد که در طی آن، دارایی مدنظر ما و همچنین روش پوشش ریسک ما در جهتهای عکس همان طور که مورد انتظار بود حرکت نمیکند، در اینجا کلمهٔ پایه به معنی همین اختلاف بین جهت حرکت مورد انتظار و حرکت رخ داده در واقعیت میباشد.
پوشش ریسک چگونه کار میکند؟
معمولترین روش استفاده از پوشش ریسک در دنیای سرمایهگذاری، استفاده از مشتقات مالی (Derivatives) میباشد. مشتقات مالی، اوراق بهاداری هستند که با حرکت یک یا چند دارایی پایه مطابقت دارند. این مشتقات مالی شامل قراردادهای اختیار معامله (Options)، سوآپها (Swaps)، قراردادهای آتی (Future Contracts) و همچنین قراردادهای سلف (Forward Contracts) میباشند.
داراییهای پایه نیز در این حالت میتوانند شامل سهام، اوراق قرضه، کالاها، ارزها، شاخصها و یا نرخهای بهره باشند. مشتقات مالی میتوانند روش پوشش ریسک مناسبی در برابر حرکات قیمتی داراییهای پایهشان محسوب شوند، از آنجاییکه رابطهٔ بین دو یا چند تا از آنها بهصورت واضحی تعریفنشده است. این امکان وجود دارد که از این مشتقات بهمنظور پایهریزی یک استراتژی معاملاتی که در آن ضرر در یک سرمایهگذاری با استفاده از سود در مشتقات دیگر کم شده و یا جبران میشود، مورد استفاده قرار بگیرند.
برای کسب اطلاعات بیشتر در مورد اوراق قرضه میتوانید از مطلب آموزشی «اوراق قرضه چیست؟» دیدن نمایید.
برای مثال، اگر مورتی 100 سهم از سهام شرکت (Stock plc – STOCK) را در قیمت 10 دلار بهازای هر سهم خریداری کند، او ممکن است از سرمایهگذاری خود با استفاده از قراردادهای اختیار معاملهٔ آمریکایی 5 دلاری باقیمت ورودی 8 دلاری که در پایان سال منقضی میگردند، استفاده کند. این قراردادهای اختیار معامله به مورتی این حق را میدهند تا بتواند 100 سهم از سهام شرکت STOCK را در سطح قیمتی 8 دلار در هر زمانی در سال آینده به فروش برساند. اگر یک سال بعد سهام شرکت STOCK در سطح قیمتی 12 دلار معامله شود، مورتی این قرارداد را اجرایی نکرده و با 5 دلار خود خارج میشود. در این حالت بعید است که او ناراحت شود، زیرا سود شناختهنشدهٔ او در این حالت برابر با 200 دلار (195 دلار بهعلاوهٔ قیمت قرارداد اختیار معاملهٔ فروش) بوده است. اگر سهام شرکت STOCK در سطح صفر دلار معامله شود، در این حالت مورتی قرارداد اختیار استراتژی کاهش ریسک و افزایش سود معاملهاش را اجرایی خواهد کرد و سهام خود را با قیمت 8 دلار به فروش خواهد رساند، تا ضرر 200 دلاری خود را (205 دلار بهعلاوهٔ هزینهٔ قرارداد اختیار معاملهٔ فروش) جبران کند. بدون استفاده از این قراردادهای اختیار معامله، او تمامی سرمایهگذاریاش را از دست میداد.
میزان اثربخشی استفاده از مشتقات بهمنظور پوشش ریسک با عبارتی به نام دلتا تعریف میشود، که گاهی اوقات به آن نرخ پوشش ریسک (Hedge Ratio) نیز گفته میشود. دلتا استراتژی کاهش ریسک و افزایش سود برابر با میزان حرکت قیمتی در مشتقات مالی بهازای یک دلار حرکت در قیمت دارایی پایه میباشد.
خوشبختانه، انواع زیادی از قراردادهای اختیار معامله بر قراردادهای آتی وجود دارند که به سرمایهگذاران این اجازه را میدهند که بسیاری از سرمایهگذاریهایشان را موردحفاظت قرار دهند، که این سرمایهگذاریها شامل سرمایهگذاری در سهام، نرخهای بهره، ارزها، کالاها، و غیره میشود.
استراتژیهای خاص پوشش ریسک، مانند قیمتگذاری بر ابزارهای پوشش ریسک، بسته به مقدار ریسک دارایی پایه دارد که سرمایهگذار استراتژی کاهش ریسک و افزایش سود میخواهد از سرمایهگذاریاش در برابر آن حفاظت کند. بهطور کلی، هرچه این ریسک بیشتر باشد، مقدار پوشش ریسک نیز افزایش مییابد. این ریسک احتمالی (Downside Risk) با بالاتر رفتن درجهٔ نوسانات در طی زمان افزایش مییابد، یک قرارداد اختیار معامله که پس از مدتزمان طولانی منقضی میشود و به یک دارایی پایه نوسانی لینک شده است، بهعنوان ابزار گرانتری بهمنظور پوشش ریسک شناخته میشود. در مثال فوق، هرچه قیمت ورودی (strike price) بالاتر باشد، قرارداد اختیار معامله نیز گرانتر خواهد بود، اما در عین حال حفاظت قیمتی بیشتری را نیز انجام خواهد داد. این متغیرها میتوانند بهصورتی تنظیم شوند که شامل قراردادهای اختیار معاملهٔ ارزانتر که حفاظت کمتری نیز پیشنهاد میکنند باشند، و یا شامل قراردادهای اختیار معاملهٔ گرانقیمتتری باشند که در عین حال حفاظت بیشتری را نیز ارائه میدهند. شایان ذکر است از نقطهای به بعد، صرف کردن هزینههایی اضافی بهمنظور حفاظت از داراییها بهصرفه نیست و باعث کاهش مقدار اثربخشی هزینه انجامشده خواهد شد.
پوشش ریسک از طریق ایجاد تنوع و گوناگونی
استفاده از مشتقات بهمنظور حفاظت از یک سرمایهگذاری امکان محاسباتی دقیق از ریسک را به شما میدهد، اما نیازمند مقداری کافی از سرمایه نیز خواهد بود. مشتقات تنها راه موجود بهمنظور پوشش ریسک نمیباشند. تنوعبخشی استراتژیک در سبد سهام بهمنظور کاهش ریسک اساسی میتواند بهعنوان یک روش پوشش ریسک در نظر گرفته شود، هر چند که این روش کمی خام میباشد. برای مثال، ریچل ممکن است در یک شرکت تولید کالاهای لوکس با افزایش مارجین سرمایهگذاری کند. او ممکن است نگران این موضوع باشد که وقوع یک کسادی در بازار به محو شدن بازار به سبب مصرف زیاد منجر شود. یک روش مقابله با این موضوع این است که او سهام تنباکو و یا خدمات رفاهی را خریداری نماید، که این سهام وقوع کسادی در بازار را تحمل میکنند و همچنین سود سهام قابلتوجهی را نیز پرداخت مینمایند.
این استراتژی دارای معایب استراتژی کاهش ریسک و افزایش سود خود نیز میباشد: اگر دستمزدها بالا باشند و همچنین شغلها در بازار زیاد باشند، این شرکت سازندهٔ کالاهای لوکس ممکن است شکوفا شود و رونق بگیرد، اما در این حالت سرمایهگذاران کمتری به سهامی با چرخهٔ عکس جذب خواهند شد، که باعث افت سرمایه و همچنین ایجاد جریانهای سرمایهای به سمت مکانهای جذابتر خواهد شد. این مورد همچنین دارای ریسکهای خود نیز میباشد: هیچ تضمینی وجود ندارد که سهام شرکت تولیدکنندهٔ کالاهای لوکس و همچنین استراتژی پوشش ریسک شما در مسیرهایی عکس یکدیگر حرکت کنند. هر دوی آنها میتوانند بهخاطر یک رویداد فاجعهآمیز سقوط کنند، همانطور که در طی دوران بحران مالی رخ داد؛ و یا به دلایلی غیرمرتبط، مانند رخ دادن سیل در چین که باعث بالا رفتن قیمت تنباکوها شده است و یا یک اعتراض در مکزیک که باعث گرانتر شدن نقره شده است، شاهد حرکتهایی برخلاف چیزی که انتظار میرفت باشیم.
پوشش ریسک با فاصلهٔ قیمتی (Spread)
در فضای شاخصها در بازار، کاهشهای متعادل قیمتی اتفاقی معمول میباشند، و البته قابل پیشبینی نمیباشند. سرمایهگذارانی که در این حوزه تمرکز میکنند باید نگرانی بیشتری نسبت به کاهشهای متعادل قیمت نسبت به کاهشهای شدید قیمتی داشته باشند. در این حالات، استفاده از اسپرد قرارداد اختیار معاملهٔ فروش نزولی (bear put spread) یک روش معمول در استراتژیهای پوشش ریسک بهشمار میرود.
در این نوع از اسپرد، سرمایهگذار شاخص یک قرارداد اختیار معاملهٔ فروش را با قیمت ورودی بالاتر خریداری مینماید. در ادامه، او این قراردادهای اختیار معاملهٔ فروش را با قیمتی پایینتر اما در تاریخ انقضای یکسان به فروش میرساند. بسته به نحوهٔ رفتار شاخص، سرمایهگذار درجهای از حفاظت قیمتی را دارد که برابر با اختلاف قیمتی موجود بین دو قیمت ورودی میباشد. در حالی که این روش مقدار حفاظتی متوسطی را به ارمغان میآورد، معمولاً بهمنظور پوشاندن کاهش قیمت مختصر در شاخص کافی میباشند.
ریسکهای پوشش ریسک
پوشش ریسک تکنیکی است که بهمنظور کاهش ریسک مورد استفاده قرار میگیرد، اما مهم است به یاد داشته باشیم که هر روش پوشش ریسک دارای ریسک احتمالی خاص خود میباشد. همان طور که پیشتر نیز گفته بودیم، پوشش ریسک روشی کامل محسوب نمیشود و هیچگونه تضمین در مورد موفقیت در آینده را به ما نمیدهد، و همچنین هیچگونه اطمینانی به ما به منظور کاهش ریسک سرمایهگذاری و همچنین کاهش میزان ضررهای انجامشده را نیز نمیدهد. بلکه، سرمایهگذار باید مزایا و معایب استفاده از روش پوشش ریسک را بهخوبی مشاهده و ارزیابی کند. اینکه آیا استفاده از یک استراتژی مشخص، قابلیت جبران هزینههای اضافهٔ انجامشدهٔ آن را دارد؟ زیرا پوشش ریسک در اکثر مواقع هیچگونه سودی را برای سرمایهگذار تولید نمیکند، مهم است این نکته را به یاد داشته باشیم که یک استراتژی پوشش ریسک موفق آن است که تنها از رخ دادن ضرر و زیان پیشگیری کند.
پوشش ریسک و سرمایهگذار روزانه
برای بیشتر سرمایهگذاران، استراتژیهای پوشش ریسک هرگز نقشی در فعالیتهای مالیشان ایفا نخواهد کرد. بسیاری از سرمایهگذاران هرگز به سمت معاملات قراردادهای مشتقات در هیچزمانی نمیروند. بخشی از آن نیز به این دلیل است که سرمایهگذارانی که استراتژی بلندمدت دارند، مانند کسانی که مبالغی را برای بازنشستگیشان سرمایهگذاری میکنند، متمایل هستند تا نوسانات روزانهٔ اوراق بهادار مشخص را نادیده بگیرند. در این موارد، نوسانات کوتاهمدت مهم محسوب نمیشوند زیرا که این سرمایهگذاری با رشد کلی بازار، رشد خواهد نمود.
برای سرمایهگذارانی که در دستهبندی سرمایهگذاران (Buy – and – hold) قرار میگیرند، نیز هیچ دلیلی برای یادگیری استراتژیهای پوشش ریسک وجود ندارد. با این وجود، از آنجایی که شرکتهای بزرگ و همچنین صندوقهای سرمایهگذاری از روشهای پوشش ریسک بهصورت منظم استفاده میکنند، و از آنجایی که ممکن است برخی از این سرمایهگذاران در آینده در یکی از این شرکتهای مالی مشغول به کار شوند، داشتن درک و فهم از آنچه استراتژیهای پوشش ریسک شامل میشوند به شما دید و درک بهتری از اعمال انجامشده توسط این بازیگران بزرگ در بازار را میدهد.
تیم تحریریه دیجی کوینر
این مقاله به کوشش هیئت تحریریه دیجی کوینر تولید شده است. تک تک ما امیدواریم که با تلاش خود، تاثیری هر چند کوچک در آگاه سازی فعالان حوزه رمز ارزها و بازارهای مالی داشته باشیم.
استراتژی تشکیل یک پرتفوی کم ریسک و متنوع
در این مقاله از پارسیان بورس قصد داریم در مورد استراتژی تشکیل یک پرتفوی کم ریسک و متنوع صحبت کنیم، در ادامه همراه ما باشید: همانطور که میدانید، در هر بازار و کشوری استراتژیهای متفاوتی برای تشکیل پرتفوی وجود دارد. حتی در یک بازار مشخص هم استراتژی سرمایهگذاری در طول زمان یکسان نیست و با گذشت زمان این استراتژی تغییر خواهد کرد. اما موضوعی که همه سرمایه گذاران مطرح دنیا روی آن اتفاق نظر دارند، کاهش ریسک سرمایهگذاری با متنوع سازی سرمایهگذاری یا تشکیل پرتفوی است. در این مقاله تصمیم داریم تا شیوههای رایج متنوع سازی پرتفوی را برای شما توضیح دهیم.
استراتژی تشکیل یک پرتفوی کم ریسک و متنوع
موفقیت در بازار سهام شرکتها مانند هر بازار دیگری نیاز به انتخاب یک رویکرد مناسب و حفظ نظم فکری دارد. بدون اینها، سرمایهگذاری تنها خرید و فروشهای بدون برنامهای خواهد بود که سود یا زیان سرمایهگذار را بیشتر به بخت و اقبال وابسته میسازد تا به مهارتهایی مانند پشت کار در تحقیق، قدرت تحلیل، توانایی تصمیم گیری، صبر و شکیبایی برای رسیدن به هدفها و مواردی از این دست.
در میان رویکردهای گوناگون برای سرمایهگذاری در بازار سهام، تشکیل سبد متنوع به عنوان یک روش غیر فعال اما به نسبت مطمئن شناخته شده است. استفاده از این روش، میزان ریسک را کاهش میدهد و بازده سرمایه گذاری را در سطحی نزدیک به بازده کل بازار نگه میدارد. اما یک سبد متنوع میتواند به چارچوبی برای آزمودن تواناییهای یک شخص برای مدیریت دارایی تبدیل شود که در این صورت به نمونهای کامل از مدیریت فعال تبدیل خواهد شد.
مقاله پیش رو ابتدا در مورد اصل تنوع بخشی و ساز و کار ساخت و مدیریت سبد متنوع توضیح میدهد. در ادامه نیز به سراغ روشهایی میرویم که یک سهامدار میتواند با استفاده از آنها تواناییهای تحلیلی و مدیریتی خود را در چارچوب یک سبد متنوع به کار بگیرد و علاوه بر کاهش سطح ریسک، توان خود را روی کسب بازده بیشتر از بازار متمرکز کند.
تنوع بخشی، میانبری برای استراتژی کاهش ریسک و افزایش سود کاهش ریسک
«تنوع بخشی» یکی از روشهای متداول برای کاهش ریسک غیرسیستماتیک به شمار میرود. ریسک غیرسیستماتیک از تاثیرات رویدادهایی ناشی میشود که به طبیعت یک شرکت یا گروه خاصی از شرکتها مرتبط است. معمولا این گونه رویدادها کل شرکتها یا کل بازار را تحت تاثیر خود قرار نمیدهد. به عنوان مثال، یک تصمیم دولت ممکن است هزینههای یک صنعت خاص را افزایش دهد و در نتیجه قیمت سهام شرکتهای آن صنعت کاهش یابد یا مدیریت ضعیف یک شرکت در توسعه بازار ممکن است سبب تضعیف موقعیت آن در برابر رقبا شود، سودآوری را نسبت به بقیه کاهش دهد و همین موضوع به افت قیمت سهم آن شرکت منجر شود. اما هر یک از این رویدادها به طور مستقیم بر بازده سهام شرکتهای مرتبط اثر میگذارد نه کل بازار. تنوع بخشی از طریق ساختن یک سبد متشکل از سهام شرکتهای مختلف میتواند ریسک غیرسیستماتیک را کاهش دهد.
در مقابل ریسک غیرسیستماتیک، ریسک سیستماتیک قرار دارد. ریسک سیستماتیک به تاثیرات مجموعهای از رویدادهای کلی بر بازده طیف گستردهای از شرکتها و صنایع گفته میشود که به سادگی قابل پیش بینی یا کنترل نیستند. به عنوان مثال، سیاستهای مالی و پولی دولتها، عملکرد کلی اقتصاد، مناقشات سیاسی، حوادث طبیعی، و تغییرات دائمی شرایط روانی بازار یا به اصطلاح «جو بازار» نمونههایی از این رویدادها هستند که هر یک میتواند بازده کل بازار را به صورت مثبت یا منفی تحت تاثیر قرار دهد. ریسک سیستماتیک با تنوع بخشی قابل کاهش نیست. این ریسک مربوط به زمانی است که سرمایه گذار با هدف کسب سود وارد یک بازار میشود و آن را میپذیرد. به همین دلیل به ریسک سیستماتیک در اصطلاح «ریسک بازار» هم گفته میشود.
چه راههایی برای تنوع بخشی در سبد سهام وجود دارند؟
در تئوری، هر چه قدر تعداد سهمهای یک سبد بیشتر و وابستگی بازده سهمها به هم کمتر یا حتی منفی باشد، ریسک غیرسیستماتیک هم کمتر میشود. اما تنوع بخشی در عمل با چالشهایی مثل «هزینه» همراه است. حتی اگر یک سرمایهگذار بتواند سهام تمام شرکتهای بورسی را خریداری کند در عمل هزینههای معاملاتی یا همان کارمزدها آن قدر بالا میرود که مزیتهای ناشی از تنوع بخشی را بیمعنا میکند. علاوه بر این، اداره یک سبد بزرگ از سهام نیاز به صرف زمان و امکانات قابل توجه دارد. همچنین موضوعاتی مانند تعیین وابستگی بازده سهمها به هم حتی در تئوری هنوز یک چالش است.
استراتژیهای تشکیل یک پرتفوی کم ریسک و متنوعبا وجود تمام این چالشها و بر اساس نتایج تجربی، کاربرد تنوع بخشی برای کاهش ریسک غیرسیستماتیک امکان پذیر به نظر میرسد. در منابع مالی، معمولا گفته میشود که تعداد معدودی سهم – مثلا بیش از ۱۰ سهم – میتواند ریسک غیرسیستماتیک را به میزان قابل توجهی کاهش دهد. برای تشکیل یک سبد متنوع، رویکردهای مختلفی وجود دارد از جمله سبد مبتنی بر ارزش بازار و سبد هم وزن.
سبد مبتنی بر ارزش بازار
در این سبد، وزن سهام هر شرکت در سبد با توجه به ارزش بازار آن شرکت در مقایسه با دیگر سهمهای سبد تعیین میشود. مثلا اگر ۱۰ سهم با بیشترین ارزش بازار انتخاب شده و ارزش بازار سهم اول نسبت به سهم دوم ۱۵ درصد بیشتر باشد، وزن سهم اول در سبد هم باید ۱۵ درصد بیشتر از وزن سهم دوم باشد. ارزش بازار شرکت برابر تعداد کل سهام شرکت ضرب در قیمت آن سهم است. وزن هر سهم در سبد هم با توجه به نسبت ارزش خرید آن سهم به کل ارزش سبد مشخص میشود.
مثلا فرض کنید یک میلیون تومان برای خرید ده سهم جهت تشکیل یک سبد در نظر گرفته شده است. در این صورت اگر ۱۰۰۰ سهم یک شرکت به قیمت ۲۰۰ تومان خریداری شود ارزش خرید آن سهم ۲۰۰ هزار تومان و وزن آن سهم در سبد معادل ۲۰ درصد است (۲۰۰هزار تومان تقسیم بر یک میلیون تومان). برای اینکه این سبد یک سبد مبتنی بر وزن بازار باشد باید نسبت وزن سهمها در سبد با نسبت ارزش بازار شرکتهای مربوط به هر سهم موجود در سبد مطابقت داشته باشد.
سبد هم وزن
ساختار این سبد ساده است. چون وزن تمام سهمها در سبد بدون توجه به اینکه ارزش بازار شرکتهای مربوطه چقدر است با یکدیگر برابر هستند. مثلا در همان سبد یک میلیون تومانی باید ۱۰۰ هزار تومان برای خرید هر یک از ده سهم اختصاص داده شود. خود سهمها میتوانند از میان بزرگترین شرکتها بر اساس ارزش بازار انتخاب شوند.
استراتژی سرمایه گذاری با خرید پله ای چیست؟
استراتژی سرمایه گذاری با خرید پله ای یکی از تکنیکهای مدیریت سرمایه در بازار بورس است. این تکنیک به معامله گران کمک میکند کمترین ریسک را در هنگام سرمایه گذاری متحمل شوند. این استراتژی در کنار تحلیل فاندامنتال، تحلیل تکنیکال و تریدینگ به کاربر کمک میکند تا سود مناسبی از سرمایه گذاریهای خود دریافت نماید.
برخی از تحلیل گران، استراتژی سرمایه گذاری با خرید پله ای را مختص بازار بورس میدانند. باید اذعان نمود این شیوه در انواع مختلف بازارهای مالی سنتی و مدرن میتواند به کار برده شود. به عبارت بهتر بازارهای مالی تحت تاثیر عوامل مختلفی هستند، به همین خاطر نمیتوان با اطمینان کامل در مورد خرید و فروش سهام یا محصول نظر قطعی ارائه داد.
شاید بهتر است این گونه بگوییم که کلا تجارت یک ریسک است و افرادی که به این وادی وارد میشوند باید ریسک پذیر باشند. معامله گران برای اینکه از افت و خیز و ضرر و زیان بازار به دور باشند، بهتر است اصول مدیریتی را با استراتژی سرمایه گذاری همراه نمایند.
شکل 1 استراتژی سرمایه گذاری با خرید پله ای یکی از تکنیکهای مدیریت سرمایه در بازار بورس است.
تعریف استراتژی سرمایه گذاری با خرید پله ای
آیا شنیدهاید که در هنگام خرید سهام یا سرمایه گذاری هیچگاه تخممرغهای خود را در یک سبد نچینید؟ یا این ضربالمثل به گوشتان خورده که هیچگاه با دو پا به طور همزمان وارد رودخانه نشوید؟
اگر در بازار بورس و یا فارکس حضور دارید، احتمالا این اصطلاح به گوشتان خورده است. در فرایند خرید پلهای فرد از آینده کوتاه مدت و بلند مدت یک سهام اطمینان خاطر ندارد. در همین راستا برای آنکه دچار ضرر و زیان فاحشی نشود اقدام به خرید سهام در چند مرحله مینماید.
بازار فارکس و اوراق بهادار و بازار ارزهای دیجیتالی یکی از پر ریسک ترین بازارهای مالی جهانی هستند. در این بازارها کاربر با ثبت خرید در فواصل زمانی یا آستانه قیمتی متفاوت سعی میکند موقعیت خود را در پوزیشن سودآوری حفظ نماید.
در هنگام خرید سهام ممکن است سرمایه گذاران دچار شک و تردید شوند یا حتی نداند که باید چه حجمی از سهام را خریدار کنند. در خرید پله ای سرمایه گذار به جای اینکه تمام سرمایه خود بر روی یک سهام یا رمز ارز سرمایه گذاری کند، تنها بخشی از رمز ارز موردنظر را خریداری مینماید.
اگر در روزهای آتی قیمت و ارزش رمز ارز افزایش پیدا کرد، سرمایه گذار در یک آستانه قیمتی مشخص دوباره اقدام به خرید حجم مشخصی ارز خواهد نمود. در صورتی که روند قیمت و ارزش رمز ارز برعکس بوده و صورت نزولی به خود گرفت، در این صورت سرمایه گذار از خرید دوباره صرف نظر کرده و ضرر بسیار کمتری را متحمل خواهد شد.
به عبارت بهتر استراتژی سرمایه گذاری با خرید پله ای به کاربر کمک میکند تا بداند یک سهام را با چه قیمتی و با چه حجمی بخرد.
شکل 2 چگونگی خرید و فروش سهام به سلیقه و انتخاب سرمایه گذار بستگی دارد.
کاربرد استراتژی سرمایه گذاری با خرید پله ای
چگونگی خرید و فروش سهام به سلیقه و انتخاب سرمایه گذار بستگی دارد و تصمیم گیرنده نهایی او است. برخی از سرمایه گذاران دوست دارند به یکباره سهام مدنظر خود را خریداری نمایند. برخی دیگر از سرمایه گذاران ترجیح میدهند با احتیاط پیش روند و خرید خود را در چند مرحله تکمیل کنند.
بنابراین خرید پله ای در وهله اول به استراتژی معاملاتی و برنامه مدنظر هر سرمایه گذار بستگی دارد. این استراتژی دارای کاربردهای فراوانی است که بخشی از آن به عبارت زیر است:
- خرید پلکانی یکی از راه کارهای مدیریت سرمایه برای کنترل شاخص ترس و طمع است.
- گاهی اوقات سرمایهگذاران در حین خرید با شرایطی مواجه میشوند که از پتانسیل رشد یک سهم آگاهی دارند اما نمیتوانند در مورد وضعیت کوتاه مدت آن نظری ارائه دهند. در این زمان خرید پلکانی میتواند یک استراتژی راهبردی قلمداد شود.
- خرید در بازههای مختلف زمانی و قیمتی سبب کاهش ریسک حاکم بر بازار بورس و اوراق بهادار میشود. به این ترتیب فعالیت در بازار برای سرمایه گذاران به خصوص سرمایه گذاران تازه وارد راحتتر میشود.
- خرید پلکانی در واقع رویکرد هوشمندانه برای کاهش ضرر وکسب سود ببشتر است. سرمایه گذار با این رویکرد ریسک معامله را بسیار پایین میآورد.
- با این راهکار سرمایه گذار از احساسات و هیجان دروتی خود دور میگردد و با هر سهمی بهصورت منطقی و معقول برخورد میکند.
- خرید پله ای به سرمایه گذار کمک میکند در نزدیکی کفهای قیمتی سهام مدنظر خود را خریداری کند. در صورتی که ارزش سهام یا ارز دیجیتال روند صعودی پیدا کرد سرمایه گذار میتواند دوباره با شیوه پلکانی اقدام به فروش در سقفهای قیمتی نماید.
- سرمایه گذار در خرید پلکانی نباید چند پله را دوتا یکی کند، بلکه برای موفقیت در این شیوه باید فاصله بین پلهها را رعایت کرد.
شکل 3 خرید پله ای فعالیت پر ریسکی است.
مزایای استراتژی سرمایه گذاری با خرید پله ای
استراتژی سرمایه گذاری با خرید پله ای به کاربر این اجازه را میدهد تا احساسات و هیجانات خود را کنترل کند سپس با منطق و تحلیل اقدام به خرید سهام نماید. این شیوه مدیریت سرمایه از مزایای مختلفی برخوردار است که برخی از آنها در این بخش بیان شدهاند.
- کاهش ریسک و درصد ضرر و زیان معامله:
همان طور که قبلا بیان کردیم اساس مطرح کردن این شیوه خرید اجتناب از ریسک معامله است. با استفاده از استراتژی سرمایه گذاری با خرید پله ای کاربر سعی میکند بر روی یک ارز دیجیتالی در قیمتهای پایین یا شیب نزولی سرمایه گذاری کند. چون از آینده و رفتار رمز ارز اطلاعات کاملی ندارد، سعی میکند به جای خرید یهویی از خرید متناوب و چند بخشی استفاده کند. به این ترتیب کاربر موقعیت خود را حفظ کرده و احتمال ضرر و زیان را به حداقل میرساند.
چنانچه کاربر اقدام به خرید سهمی کرده باشد که به مرور زمان دچار افت قیمتی زیادی شده است. در این حالت کاربر در کف قیمت سهام دوباره اقدام به خرید خواهد نمود تا در سیر صعودی سهام ضرر و زیان خود را جبران نماید.
در این حالت با توجه به برآیند و میانگین دو فرایند که پس از خرید کاربر نمایان گشته قیمت سربهسر معامله را تبین میکند.
استراتژی سرمایه گذاری با خرید پله ای در حقیقت همان مدیریت سرمایه و دارایی است که در آن کاربر سعی میکند با توجه به شرایط انتخاب بهتری داشته باشد.
شکل 4 ممکن است به جای اینکه نمودار ارزشگذاری رمز ارز روند صعودی طی کند.
معایب استراتژی سرمایه گذاری با خرید پله ای
استراتژی سرمایه گذاری با خرید پله ای مانند هر شیوه دیگر مدیریت سرمایه از دو روی سکه تشکیل شده است. سرمایه گذار با بررسی و تحلیل سیگنال ارز دیجیتال سعی دارد مسیر سود ده را برای خود انتخاب کند.
اما همیشه دنیا بر روی یک پاشنه استراتژی کاهش ریسک و افزایش سود نمیچرخد. ممکن است به جای اینکه نمودار ارزشگذاری رمز ارز روند صعودی طی کند، روند نزولی را در پیش گیرد. این بخش یکی از معایب فاحش استراتژی سرمایهگذاری با خرید پلهای است.
- کاهش سود در روند صعودی ارزش گذاری
هنگامیکه ارزش و قیمت یک رمز ارز یا سهام به مرور زمان افزایش مییابد، صف و قیمت خرید آن نیز افزایش خواهد یافت. بنابراین اگر سرمایه گذار در فاصلههای زمانی مختلف اقدام به خرید سهم نماید نسبت به فردی که کف قیمت حجم قابل توجهی از دارایی یک رمز ارز یا سهام را خریداری کرده سود بسیار کمتری دریافت خواهد نمود. علاوه بر این در هر دوره خرید باید در صف خرید منتظر بماند که چه زمانی و چه آستانه قیمتی موفق به خرید خواهد شد.
- دچار شدن در گرداب میانگین
در حالتی که سرمایه گذار تمام دارایی خود را صرف خرید پلکانی یک سهم نموده ، نمودار سهام همچنان روند نزولی را میپیماید. در این حالت خود سرمایه گذار نقدینگی ندارد و از سوی دیگر دچار ضرر و زیان میباشد. به همین خاطر کاربر برای رفع ضرر گذشته در کف قیمت دوباره اقدام به خرید میکند.
کاربر سعی دارد از طریق معاملات سربهسر ضرر خود را جبران کند و به سوددهی برسد. اما نمودار و رفتار سهام مسیری خلاف پیشبینی وی را سپری میکند. در این زمان علاوه بر ضرر و زیان، سرمایه گذار زیر بار قرضهای سنگین میرود.